- گمانی بردن
- گمان بردن ظن بردن: چنین گفت کای باب پیروزه گر تو بر من بسستی گمانی مبر
معنی گمانی بردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگینی حضور خود را از مجلسی برون بردن رفع مزاحمت کردن: رشید الدین دانست که وقت آنست که گرانی ببرد
تصور کردن انگاشتن: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است، توهم کردن پنداشتن
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
تصور کردن: گمان کسی را وفا ناید از وی حکیمان بسی کرده اند این گمانه. (ناصر خسرو)
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
pressentir, presumir, especular, supor
ahnen, annehmen, spekulieren, vermuten
przeczuwać, przypuszczać, spekulować
предчувствовать , предполагать , спекулировать , предполагать
відчувати , припускати , спекулювати
presentir, presumir, especular, suponer
pressentir, présumer, spéculer, supposer
presagire, presumere, speculare, supporre
aanvoelen, aannemen, speculeren, vermoeden
आभास करना , अनुमान लगाना , अनुमान करना , अनुमान करना
merasakan, mengira, berspekulasi, menduga
예감하다 , 추측하다 , 추측하다
לחוש , לשער , להעריך , לשער
预感 , 假设 , 推测
予感する , 推測する , 推測する , 推測する
hissetmek, varsaymak, spekülasyon yapmak, tahmin etmek
kuhisi, kudhani, kubashiri
รู้สึก , สันนิษฐาน , คาดเดา , คาดเดา