جدول جو
جدول جو

معنی گمانی بردن - جستجوی لغت در جدول جو

گمانی بردن
گمان بردن ظن بردن: چنین گفت کای باب پیروزه گر تو بر من بسستی گمانی مبر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گمانه بردن
تصویر گمانه بردن
کنایه از گمان بردن، ظن بردن، تصور کردن
فرهنگ فارسی عمید
سنگینی حضور خود را از مجلسی برون بردن رفع مزاحمت کردن: رشید الدین دانست که وقت آنست که گرانی ببرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمانه بردن
تصویر گمانه بردن
تصور کردن: نباید که فردا گمانه بری که من بودم آگه از این داوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
شک داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
ظن بردن، تصور کردن، انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصور کردن انگاشتن: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است، توهم کردن پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
((~. بُ دَ))
پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمانه کردن
تصویر گمانه کردن
کنایه از گمان کردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی عمید
سنگینی کردن، تولید ناراحتی کردن: و علامت خلط بلغمی آنست که ملازه دراز شود... و سوزش و گرمی نکند لکن گرانی می کند، سر سنگینی تکلف: هر آنکه که دینار بردی بکار گرانی مکن هیچ بر شهریار، تکبر خودپسندی: پیر بدو گفت: جوانی مکن در گذر از کارو گرانی مکن. (نظامی)، گرانجانی سخت جانی: تونه و من در جهان زندگان راستی باید گرانی میکنم. (سند بادنامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصور کردن: گمان کسی را وفا ناید از وی حکیمان بسی کرده اند این گمانه. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرانی کردن
تصویر گرانی کردن
((گِ. کَ دَ))
سبب ملال بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
خیال کردن، حدس زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
((~. کَ دَ))
پنداشتن، تصور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان کردن
تصویر گمان کردن
Hunch, Presume, Speculate, Surmise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pressentir, presumir, especular, supor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ahnen, annehmen, spekulieren, vermuten
دیکشنری فارسی به آلمانی
przeczuwać, przypuszczać, spekulować
دیکشنری فارسی به لهستانی
предчувствовать , предполагать , спекулировать , предполагать
دیکشنری فارسی به روسی
відчувати , припускати , спекулювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
presentir, presumir, especular, suponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
pressentir, présumer, spéculer, supposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
presagire, presumere, speculare, supporre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
aanvoelen, aannemen, speculeren, vermoeden
دیکشنری فارسی به هلندی
आभास करना , अनुमान लगाना , अनुमान करना , अनुमान करना
دیکشنری فارسی به هندی
merasakan, mengira, berspekulasi, menduga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
예감하다 , 추측하다 , 추측하다
دیکشنری فارسی به کره ای
לחוש , לשער , להעריך , לשער
دیکشنری فارسی به عبری
予感する , 推測する , 推測する , 推測する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
hissetmek, varsaymak, spekülasyon yapmak, tahmin etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
รู้สึก , สันนิษฐาน , คาดเดา , คาดเดา
دیکشنری فارسی به تایلندی